یاد شیرینت

هرچه کردم با خودم تا یادت کنم بیرون
نشد یادت ز دل بیرون
کنم جان را فدای یاد شیرینت
که دل را میکشم بیرون

جان دهم امشب

من مهر تو را از دل
همین امشب کنم بیرون
اگر هم جان دهم سهل است
که دل را می کشم بیرون

حبیبِ طبیب

خوشم من با غم عشقت 

 طبیب آمد جوابش کن

حبیبم ! چشم بیمار تو

    بس باشد طبیب من...

#شهریار

هعی :)

مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد
رگ و ریشه هام سیاه شد تو تنم جوونه خشکید
اما این دل صبورم به غم زمونه خندید
آسمون مست جنونی آسمون تشنه خونی
آسمون مست گناهی آسمون چه رو سیاهی
اگه زندگی عذابه یه حباب روی آبه
من به گریه ها میخندم میگم این همش یه خوابه
آسمون تو مرگ عشقو توی یاخته هام نوشتی
این یه غمنامه تلخه که تو سر تا پام نوشتی
من به لحظه شکستن اگه نزدیک اگه دورم
از ترحم تو بیزار من خودم سنگ صبورم
آسمون تیشه ات شکسته من دیگه رو پام میمونم
منو از تنم بگیری تو ترانه هام میمونم
اگه زندگی عذابه یه حباب روی آبه
من به گریه ها میخندم میگم این همش یه خوابه

 

امید آخرین

هر آن‌چه دوست داشتم برای من نماند و رفت
امید آخرین اگر تویی برای من بمان

#حسین_منزوی

وصل :)

ای که تابستان به‌گرمی همچو آغوش تو نیست
چاره‌ی من کن، که سرمای خزانی دیده‌ام...

#محمد_قهرمان 

بی تو مهتاب شبی باز 🖤

یه شعر فوق العاده

پیشنهاد میکنم بخونین

ادامه نوشته

تو شدی جان و روانم ♥️

زندگی :)

من می‌خواهم بدانم که 
راستی راستی زندگی یعنی :
اينکه توی يک تکه جا،
هی بروی و برگردی،
تا پير بشوی و ديگر هيچ؟!
يا اينکه طور دیگری هم
توی دنيا می‌شود زندگی کرد؟

: صمد بهرنگی

کاری عجیب !

من همیشه دوست دار یک زندگیِ عجیب و پر حادثه بوده‌ام،

شاید خنده ات بگیرد

اگر بگویم من دلم می‌ خواهد پیاده دور دنیا بگردم!

من دلم می‌ خواهد توی خیابان‌ها مثل بچه‌ها برقصم،

بخندم،

فریاد بزنم!

من دلم می‌ خواهد کاری کنم که نقضِ قانون باشد.

شاید بگویی طبیعتِ متمایل به گناهی دارم

ولی اینطور نیست.

من از این که کاری عجیب بکنم لذت می‌برم

: فروغ فرخزاد

فکر نکن مزاحمی !

دست بردار از این فکر 
که تمام مدت «مزاحمی» !
که شخص کنارت را اذیت می‌کنی
اگر مردم از تو خوششان نمی‌آید
می‌توانند اعتراض کنند
اگر شهامت اعتراض ندارند 
مشکل خودشان است.

: پائولو کوئلیو

حرف دل :)

در بیان حرف دل،

چشم از زبان گویاتر است

عشق را هر قدر پنهان ميكنی پيداتر است...!!

• اسماعیل امینی 

سودای دلبر 💫

هر چه داریم ز سودای تو دلبر داریم
حیف باشد که ز سودای تو دل برداریم

 

چشمان صیاد

چون در شکار بر سرِ آهو گذر کنی
چشمت بس است ؛ دست به تیر و کمان مبر !

👤 امیرخسرو دهلوی 

دوست

دوست نباشد به حقیقت که او
دوست فراموش کند در بَلا ...

👤 سعدی

 

:))

بی تو نمی‌گُوارد ، این جامِ باده ما را

👤 مولانا

 

خاکستر سرد

مانده از شب‌هاي دورادور
   بر مسير خامش جنگل
   سنگ‌چيني از اجاقي خرد،
   اندر او خاكستر سردي.

 همچنان كاندر غبار اندوده‌ي انديشه‌هاي من ملال‌انگيز      
 طرح تصويري در آن هر چيز  
 داستاني حاصلش دردي.
     
 روز شيرينم كه با من آتشي داشت؛  
  نقش ناهمرنگ گرديده
  سرد گشته، سنگ گرديده؛  
  با دم پاييز عمر من كنايت از بهار روي زردي.
     
  همچنان‌كه مانده از شب‌هاي دورادور
  بر مسير خامش جنگل  
  سنگ‌چيني از اجاقي خرد
  اندر او خاكستر سردي.


#نیما_یوشیج

سخن عشق :)

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم؟...

#سعدی 

یه شعر قشنگ دیگه ❤

ای نازنین با من چرا امروز و فردا می کنی
در بند عشقت من شدم اما تو حاشا میکنی
صد کوه ِ شیرین می کَنم گر آن دلت فرمان دهد
فرهاد عاشق نیستم لیکن چه با ما میکنی
هر شب به یک ویرانه ای من تا سحر یادت کنم
جانا تو با من بد کنی مارا تو رسوا می کنی
همچون قطاری گم شدم بر روی ریلت نازنین
تا کی چنین بی مقصدی پس کی تو پیدا می کنی
در خواب هر شب بینمت مانند ماهی عشق من
عالم همه شد عاشقت دیوانه دنیا میکنی
ای ماه کنعانم بیا کورست چشمم بی تو گل
یوسف جمالی نازنین این پرده کی وا می کنی

# محسن دهقان 

قشنگ ترین شعری که خوندم 😻❤

در من تو منزل کرده ای لیکن تو با من نیستی
مانند جانی بهر من بیگانه با تن نیستی
هر جا که رفتم بوده ای هر لحظه در این قلب من
خود چون منی همچون تنی چون پیراهن نیستی
با آنکه دوری از برم مانند جانی در تنم
خود جان و جانانم تویی آخر تو دشمن نیستی

# محسن دهقان 

به سوی عشق بیا ❤

تو را چه می‌رسد ای آفتاب پاک‌اندیش
تو را چه وسوسه از عشق باز می‌دارد؟
کدام فتنۀ بی‌رحم
عمیق ذهن تو را تیره می‌کند از وهم؟
شب آفتاب ندارد
و زندگانی من بی تو
چو جاودانه شبی
جاودانه تاریک است
تو در صبوری من
اشتیاق کشتن خویش
و انهدام وجود مرا نمی‌بینی
منم که طرح مودت به رنج بی‌پایان
و شط جاری اندوه بسته‌ام اما
تو را چه وسوسه از عشق باز می‌دارد؟
تو را چه می‌رسد ای آفتاب پاک‌اندیش؟
ز من چگونه گریزی
تو و گریز از خویش؟
#به_سوی_عشق_بیا
وارهان دل از تشویش

#حمید_مصدق 

کجاست ارامش خیال ؟!

كجاست جاى رسيدن و پهن كردن يك فرش و بى خيال نشستن ..؟!

# سهراب سپهری

خاموشی نزدیک !.!

هیچ می‌دانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته می‌کاهم؟
زآن‌که بر این پرده‌ی تاریک
این خاموشی نزدیک
آن‌چه می‌خواهم نمی‌بینم
و آن‌چه می‌بینم، نمی‌خواهم!

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی 

بدترین شب دنیا ...

این شب تیره اگر صبح قیامت باشد

اخر الامر به هر حال سحر خواهد شد 🌃

کجای عشق تو برایم زحمتی باشد ؟!

گفتی که در فراقم زحمت کشیده ای تو

مردم هزار نوبت

زحمت کدام باشد ؟!

# اوحدی 

فال حافظ

برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز

بر امید جام لبت دردی اشامم هنوز 

روز اول رفت و نیم در سر زلفین تو

تا چه خواهد شد درین سودا سرانجامم هنوز

+ چی شد که انگار خمار و افسرده شدم ؟! 

 

.~

بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست 🙇

# فاضل نظری

...

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست :) 

# وحشی بافقی

یار با ماست :)

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس

زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس

من و همصحبتی اهل ریا دورم باد

از گرانان جهان رطل گران ما را بس

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند

ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین

کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان

گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست

که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست

طبع چون آب و غزل‌های روان ما را بس

# حافظ

:)

گاه و بیگاه پر از پنجره های خطرم

# علیرضا آذر