برف میباره ❄

جای برف باز میشینی کنارم

مطمئنم دیگه شک ندارم 

# بابک جهانبخش 

.

صادق:

شهر پر شد از صدام از صدات

دم خور شو تو نگام با چشات

به برق توش خیره شو

پلکه ول نیمه شل

استرس زیر شوک

مخه چت میشه صبح

میشه صبح

دو تا عوضی تا خرخره پر

مخا خسته از زر زره دور

حرفای مفتی که قرقره شد

مسیر رو جر بده تو

 

صادق:

پیک ناشنا با سیگاره بعدش

یه عده آشغال که ندارن ارزش

جون دادی پاشون افتادی از چشم

اه... برد و باخت چه کوتاهه مرزش

از خط های پیشونیم و اخم ابروم

بفهمی زخمایی که لخته کرد توم

یه کوه تجربه رو ساختش ازم

که رو به رویام جا راستش ندم

 

سوگند:

من اینم خوب یا بد با بال پرواز

زمینم آسمون پامم رو ابرا

دنبال من نیا تا نری از یاد

من اینم من اینم من اینم

 

صادق:

میره روز میشه شب بعدش هفته

هر کی داشتی بهت زده رفته

همه آدمای دورت پر زدن پیش

بجز گذری یا که خب سر زدن هیچ

تنهایی رو یه جوری بست زدم

که آب زیرم نره و نمی پس ندم

شیرو صبحا بیداری

دود و شش رو میسابیم

عوضی واس من مرضیه

ولی و خستم از این بی خوابی

خواه نخواه از تاریکیا میری تو نور

خاطراتو میریزی تو یه جای دور

یه جایی که دیگه دستت نرسه

هیچ احدی نتونه بگه فکرت نجسه

یه عشق تو قاب داری و آرزو تو پوستر

یه جسم رو پات داری که آرزوتو برده

جدول منم که حل شدنی نیست

احمق نکن باس سر کنم این ریسک

کتاب رندگیمو مو به مو ورق بزنم

کوچه ی سادگیمو رو به روم قدم بزن

نوک قله با مداد رنگیام

پنجره پشتشو به یادم بیار

به یادم بیار حقی که خوردم

سهمی که بردم و زخم رو پشتم

یادم بیار که کیا کشتنم

کیا پشتم بودن و حالا دشمنن

 

سوگند:

من اینم خوب یا بد با بال پرواز

من اینم

دنبال من نیا تا نری از یاد

من اینم

 

من اینم من اینم من اینم

 

صادق:

خستم کرده این مسخره بازیا

دست هست مرگه تو منطقه با اینا

قاضی و داور باور لاشیا

باعث و بانی باختن ناشی هاست

ما پاییزو برگای زردیم

گل شالیز فصلای سردیم

مثل ما تو نسلای بعد نیست

ذاتی پاک و حرفای سنگین

تصویر اصلی و رسما بگیر

تصویر قلبیمو حسرت ببین

خسته ایم مث صدتای دیگه

پرسه تو محور فردای دیده

نه دیگه بازی نکن

پــَــ دلو راضی نکن

جا بگیر تو شهر تن

قد بکش تا حد من

تو زندگیم به جز تو خیلی فرصتا بود که بی تفاوت از کنارشون گذشتم
نه اینکه منتی سر تو باشه اما برای پیدا کردنت دنیارو گشتم
چه آرزوهای قشنگی که تمامش فقط برای داشتن تو نا تموم موند
ولی تو نیمه های راه ازم بریدی واسه همیشه موندن تو آرزوم موند
سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم دور شدی کور شدی سوختم و ساختم
تو سیاه چاله ی گونه ت دل من حبس شد عشقای یک طرفه دیگه برام درس شد
سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم دور شدی کور شدی سوختم و ساختم
سهمم از عشق به تو حسرت و فریاد شد از خدا خواستمو قلب من آزاد شد

من مغرورو ببین فاصله ی دورو ببین جنتا آهنگو یه شعر از تو برام مونده همین
چی بهت داده خدا لشگر موهای سیاه دیگه عاشق نمیشم من به این سادگیا
سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم دور شدی کور شدی سوختم و ساختم
تو سیاه چاله ی گونه ت دل من حبس شد عشقای یک طرفه دیگه برام درس شد
سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم دور شدی کور شدی سوختم و ساختم
سهمم از عشق به تو حسرت و فریاد شد از خدا خواستمو قلب من آزاد شد

# امیرعباس گلاب 

نرو خواهش میکنم 🙇

نرو خواهش میکنم فقط یه لحظه صبر کن
که هنوز حرف نگفته واسه خیلی دارم
از تو خواهش میکنم طاقت بیار یه ثانیه
قول مردونه میدم دستاتو تنها نذارم

نرو خواهش میکنم یکم به حرفم گوش کن
من ندونسته عزیزم تورو روندم از خودم
لحظه رو نگیر ازم
یکم تحمل تا بگم
که نفهمیدم چرا
از تو یه دنیا دور شدم

تورو از دست بدم
چیزی نمیمونه برام
مگه جز تو چیزیم
هست که از دنیا بخوام
نمیتونم ببینم یه نفس از تو جدام

دارم اقرار میکنم بی تو بمونم میمیرم
ترسی ندارم که بگم نفس از تو میگیرم
نذار این خواهش قلبم حرفای آخرم بشه
نگو که برنمیگردی نزار که باورم بشه

♫♫♫

♫♫♫

نرو خواهش میکنم فقط یه لحظه صبر کن
که هنوز حرف نگفته واسه تو خیلی دارم
از تو خواهش میکنم فقط یه فرصت دیگه
اشک چشمامو ببین، ببین نگاهم چی میگه

نرو خواهش میکنم، دارم گناهمو میگم
میدونم اونکه غرورتو ازت گرفت منم
اگه میتونی ببخش، وگرنه بعد رفتنت
شک نکن که از نفس کشیدنم دل میکنم

دارم اقرار میکنم بی تو بمونم میمیرم
ترسی ندارم که بگم نفس از تو میگیرم
نذار این خواهش قلبم حرفای آخرم بشه
نگو که برنمیگردی نزار که باورم بشه

با من قدم بزن

با من قدم بزن با هر دردی که همراته

محکم به اندازه یِ لبخندی که فریاده

آرومه زیرِ خاکستر ، با من قدم بزن امشب

با هر چی که توو دستاته ، هر کفشی که توو پاته

    با من قدم بزن من هوایِ تو رو نفس میکشم

    دست بیار به سمتم از کلِ دنیا دست میکشم

    دلیل بیداریِ تووی شبهایِ منن روزای تو

    حرفه ای ترین قاب بسته روی لب های منن گوشای تو

    با من قدم بزن رفتن تقدیر پاهاته

    سکون مرگ انسان بودنه ، حرکت دلیلِ آغازه

    یا آیینه رو بشکن ، یا فکرا رو ازش بکن با

    احساس و قدم امشب با من قدم بزن ، امشب باش

      با من بیا به حرمت صدا و خوندن

      از خون و بودن و غرور و موندن

      از جون توو راه هایی که پُرِ غربت بود

      عابر شدن که جرئت بود ، بالا رفتن رویا بود

      زمین نخوردن قدرت بود ، زمین نخوردیم

        با من بیا به حرمت نگاهِ ، هنرمندی که رنجی نداشت

        رنجیدنش واست ، ندیدی جنگیدنش رو

        ندیدی ترسیدنش رو ، ندیدی

        شاید یه روزی فهمیدیش ، شاید یه روزی فهمیدمش

          باهام بیا تا نخشکه ، اون چه کاشتیم هنو نمرده

          کسی دیگه نپرسه

          میتونم بپرسم به حرمت اون هنرمند ، که از ترس نمرده

          شاید اصلاً نبرده ، ولی برچسب نخورده

            بیا حتی اگه دوره ، اگه سرت رو تنت مغروره

            شب قدم بزن از جونت ، اگه شب قدم زدن ممنوعه

            توو راهی که آروم نمیشد ، هیچی بهتر از قانون نمیشد

            بیا به حرمتِ له کردنِ ، قانونی که به قانون نمیخورد

            با من قدم بزن ، محدودیت دیدته

            نه کشور نه دینته ، نه کلِ سرزمینته

            وقتی چشات خوب ببینه ، کسی نمیتونه چوب بچینه

            توو چرخه چرخ بزن ، توو چرخه چرخ بزن

              با من بیا به حرمتِ سنگایی که هست دور پامون

              اون دیدنی که هست توو چشامون ، به حرمتِ دشمنامون

              آزاد بودنو حس کنیم ، یه قطره بسه از کلِ بارون

              به حرمت تفاوتِ ، نگاه ما با هم دوره هامون

              # علی سورنا

              تو رو دیدم انگار دلم لرزیدو

              واسه اولین بار از ته دل خندیدو

              با خودم گفتم دیگه تنهاییا تمومه

              با خودم گفتم اره خدای من همونه

              همون دیونه که حالمو عوض کنه

              همون که واسه من وجود اون تولده

              # اشوان

              بیمار

              های امان دل ای , فکر عاقل کردنم هرگز نباش

              من از این دیوانگی سر میروم
              آنچه میبینم به غیر از عشق نیست

              شک نکن دیوانه تر هم میشوم

              بی جهت نیست این همه زیبایی ات

              هر کسی بیند تو را مجنون شود
              دور تو میچرخمو آرایشت کل اعجاب طبیعت میشود

              دیوانه ات شدم ببین فقط به من دل را ببند , دل را ببند , دل را ببند
              ای جان از عشقه تو سوخت ای دلبرم فقط بخند , فقط بخند , فقط بخند

              هر کسی گوید سخن از عشق را نتواند که دلی از تو برد
              دلبری از تو چنان دشوار است که دله تب دار و یک بیمار میخواهد فقط

              دیوانه ات شدم ببین فقط به من دل را ببند , دل را ببند , دل را ببند
              ای جان از عشقه تو سوخت ای دلبرم فقط بخند , فقط بخند , فقط بخند

              # رضا بهرام

              کاش

              کاش راه دوری بین ما بود
              کاش سرنوشت ما جدا بود
              از تو فکر من رها بود
              گر ندیده بودم ای یار
              عشق دیدی خانه ات خراب است

              عشق هرچه گفته ای سراب است
              این چه حق انتخاب است که ندارم خبر از دلدار
              تو همانی که رگ خواب مرا میدانی

              تو همانی که به درد دل من درمانی
              باورت کردم و گفتی تا ابد میمانی 
              دیدی آخر که تو رفتی و من این جا ماندم

              دیدی آخر که ز پرواز دلت جا ماندم
              تنها یار بی کسی یا دیدی تنها ماندم 
              دل توبه کردی و شکستی دل با چه رویی عاشق هستی
              تو امید هر که بستی رفت و آخرش شدی تنها
              من یک غم ادامه دارم من بغض آخرین قرارم
              که هنوز در انتظارم برسی به داد این شب ها

              # رضا بهرام